.. خدايا سراي محبت كجاست ..
هنوز آن شب سرخ زمستانی را فراموش نکرده ام که تا صبح در چشمانت غوطه ور بودم
همان شبی که کنار شومینه ی سنگی،گوشه کلبه چوبی،در عمق جنگل پر از برف،گفتیم و عاشق شدیم.
آن شب برق آتش در چشمانت مثل تماشای نور خورشید از پشت شبنم بود،شفافتر از آواز جغدها که آن شب تو را ترساند.ترسیدی و به آغوشم خزیدی تا مرا محکم بگیری اما من به آرامی یک اقیانوس در چشم هایت غرق بودم،هنوز...
چگونه توصیف کنم لذت با تو بودن را در آن کلبه آرامش؟
************خوش اومدین عزیزای دلم**********
امیدوارم که از بودن در کلبه آرامش لذت ببرین

(قوانین جدید رو حتما مطالعه کنید)
بیشتر...